شعر🌿
دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۷:۲۴ ب.ظ
آنچه ما آموختیم از عمر، درس رنج بود
ای فلک من سنگدلْ آموزگاری داشتم
"فاضل نظری " 🌱
دختر بهاری
حرفای دلم و صدای درونم و افکارو رو میارم اینجا
خوش اومدی 🌸
اینجارو صرفا برای این زدم چون دلم میخواست حس نوستالژی دهه قبل رو تجربه کنم
حس کردم یک جای امن برای حرفای نگفته هست
تیکه هایی از شعر های موردعلاقمو مینویسم
گاهی فکرهای تو سرم یا نوشته های کتاب
گاهی صحبت های انگیزشی واقع بینانه
گاهی هم خوندن و آشنا شدن با فکر ها و دیدگاه های متفاوت🌱
بایگانی
- شهریور ۱۴۰۴ (۴)
- مرداد ۱۴۰۴ (۲۳)
- تیر ۱۴۰۴ (۹)
- خرداد ۱۴۰۴ (۱۴)
- ارديبهشت ۱۴۰۴ (۲۵)
- فروردين ۱۴۰۴ (۴۰)
آخرین مطالب
- ۰۴/۰۶/۱۱شعر🌿
- ۰۴/۰۶/۰۷مراقبت
- ۰۴/۰۶/۰۷شعر☘️
- ۰۴/۰۶/۰۴حرف شب🌙
- ۰۴/۰۵/۳۱تیکه ای از داستان..
- ۰۴/۰۵/۳۰شب با حس مرور گذشته🌒
- ۰۴/۰۵/۲۷شعر شب🌙
- ۰۴/۰۵/۲۷تیکه شعر☘️
- ۰۴/۰۵/۲۵اشک و بارون..
- ۰۴/۰۵/۲۵نفسی که میکشیم..
پیوندهای روزانه
پاسخ:
سلام وقتتون بخیر
سلام وقتتون بخیر
ای وای ، امیدوارم حال پدر و مادر دوست عزیزتون زودتر خوب بشن و سلامتیشون رو بدست بیارن..
خیلی برای دوستتون ناراحت شدم و امیدوارم براش آرامش و اتفاق های خوب رقم بخوره و به خواست دلش برسه🫠🌸
واقعاا گاهی سوال خود من هم هست که چرا؟
خدایا چرا من ؟ دلیلش چیه ؟
دلیلی که بعضی خیلی راحت به چیزی میرسند و بعضی باید سختی بکشیم
نمیدونم حکمتش چیه ولی خب تو کار خدا دخالت نمیکنم و یجورایی نتیجه رسیدم که باید سختی بکشی تا رشد کنی و رشد کردن زحمت زیادی داره نیاز به تلاش و صبر و همت داره و انگار که خدا داره امتحان میکنه مارو تا ببینه چقدر صبوریم چقدر میجنگیم ، آیا میترسیم و جا میزنیم یا ادامه میدیم..
امیدوارم همه مریض ها شفا پیدا کنند 🤍
۱۲ شهریور ۰۴ ، ۰۶:۰۶
سجاد ش.ب
سجاد ش.ب
ممنون از دعای خیر شما
آرزوی سلامتی برای شما و عزیزانتون
شرمنده اگر خاطرتون مکدر شدد؛ تماس ایشون و متن شما واداشت به نوشتن
انشالله...
پاسخ:
ممنونم از لطفتون ، همچنین
ممنونم از لطفتون ، همچنین
نفرمایید ای چیزها تو زندگی هرکسی میتونه پیش بیاد و امیدوارم بیشتر سلامتی اتفاق بیفته تا بیماری..🌸
سلام و درود؛
همین الان داشتم با دوستم که حدود 11 سال هست باهم رفیقیم صحبت می کردم؛ پدرشون 8 سال در بستر بیماریه و این روزها به سختی نگهشون داشتند و اما رنجی که دوستم متحمل شد این چند سال بابت تامین کننده مایحتاج زندگیشون پرستاریش از هم پدر و هم مادر، مادرشون هم بیمار شدند چندسالیه، و چند اتفاق ناگفتنی دیگر که براشون افتاد و ... . آدم می مونه چرا خدا به بعضی ها رنج زیادی هدیه می ده.
پسر با استعدادی که خیلی از آدمای اهل علم می گفتن در آینده پزشک حاذقی خواهد شد. پزشکی دوست داشت ولی الان مجبوره و پیک موتوری کار می کنه.
و همکاری داریم که کل خانواده فرنگ هستن و ایشون اومدن ایران برای اینکه دکتری بگیرن به دلیل سخت گیری اساتید فرانسه و از ابتدای زندگی در ناز و نعمت.
این که دوست من به خاطر شرایط زندگیش خطایی در کارش ازش سر بزنه و اینکه همکارم هم چنین خطایی داشته باشه دوست من بیشتر تنبیه میشه و این چرخ روزگار من رو خیلی اذیت می کنه.