نوشته کتاب..☘️
آدمها فکر میکنن برای کارهایی که دوست دارن، همیشه وقت دارن و لذت داشتههاشون رو نمیبرن، حتی حرفهاشون رو هم بههم نمیگن و صبر میکنن
. اما من فهمیدم که ما آدمها واقعاً وقتی برای منتظر شدن و تلف کردن نداریم.
اگر دنبال چیزهایی که دوست داریم نریم، چیزی جز حسرت برامون نمیمونه.
تو داری میمیری و ممکنه هیچ وقت نتونم بهاندازهٔ کافی بهت بگم که چقدر ازت ممنونم. برای همین، تا وقت داریم، میخوام تا جایی که میتونم، بهت بگم ممنونم، ممنونم، ممنونم و ممنونم."
" کتاب هر دو در نهایت می میرند " 🌱
واییییییییییی
خاقب. ۸هق صب۹رخورض۹خپصزی
از شدت ذوق باورم نمیشه توهم خوندیش .
از همین الان اعلام می کنم متیو شخصیت مورد علاقه منه
ودر ضمن عاشق این قسمت بودم...ربان اصلی اش رو البته بخونی قشنگ تره
ولی بازهم نمی دونی وقتی اینجای داستان رسید چقدر گریه کردم( T∀T)
اصلا بعد این داستان فوبیا گرفتم هرشب شیر های گاز رو چک می کنم موقع عبور از خیابون دست هرکی کنارم باشه می گرم به قول متیو خیلی مهمه موقع عبور از خیابان دست همو بگیریم.
خیلی دلم می خواد به فن گرمی کردنم ادامه بدم و برای این داستان جیغ بکشم ولی نمی کنم
درتلاش برای حفظ و کنترل ذوق ヽ(*´^`)ノ